یکی از مسایل مهم در حوزة فلسفة ذهن معاصر، مسألة «اذهان دیگر» است که امروزه با دو رویکرد معرفت شناختی و مفهومی از آن بحث میشود. در این مقاله پس از توضیح صورت مسأله در دو رویکرد یاد شده و مروری بر تاریخچة آن، بر مسألة معرفت شناختی اذهان دیگر متمرکز شده، به بررسی یکی از پاسخهای ارایه شده به آن یعنی راه حل تمثیلی خواهیم پرداخت. مبنای اصلی این پاسخ آن است که ما میتوانیم با تعمیم استقرایی حالات ذهنی خود به دیگران، باور به اذهان دیگر را موجه سازیم. پس از بیان برخی روایتهای ابتدایی و تکمیلی این راه حل، ایرادات عمدهای که بر آن وارد شده است بررسی میگردد. البته ادعای نهایی این مقاله آن است که با دغدغة ارائة توجیه معرفتشناختی برای اعتقاد به اذهان دیگر، درجة احتمالی که از تمثیل مورد بحث حاصل میشود به حدی است که برای توجیه معرفتی این باور کفایت میکند.