در این مقاله سعی بر آن است که ابتدا مرگ و زندگی بر اساس اعتقاد و پذیرش روح تعریف سپس به بررسی حیات مستقر و غیر مستقر در فقه اسلامی پرداخته شود و ضمن بیان علایم آن در متون فقهی با تعاریف موجود برای مرگ مغزی مقایسه گردد از مطالعه معیارهای حیات مستقر و غیر مستقر و مقایسه آن با علایم مرگ مغزی چنین به دست می آید که تفاوتی ماهوی میان آنها وجود دارد از آن جهت که در حیات ناپایدار قابلیت بدن برای تعلق روح از بین رفته ولی در مرگ مغزی با وجود از کارافتادگی قشر و ساقه مغز به دلیل گسترش خون و تنفس به دو صورت طبیعی و مصنوعی این قابلیت باقی است تفاوت میان این دو واقعه خود منشا تفاوت در آثار فقهی و حقوقی است کسی که دچار مرگ مغزی شده از حیث احکام ارث وصیت دین و زوجیت وجنایت ملحق به افراد زنده است در حالی که شخص دارای حیات غیر مستقر در اینگونه احکام در حکم مرده تلقی می شود