ORIGINAL_ARTICLE
رابطه فهم با دیالکتیک، تاریخ و زبان در هرمنوتیک فلسفی گادامر
گادامر فهم را اساسیترین فعل انسان دانسته و هدف خود را پدیدارشناسی و هستیشناسی فهم و توصیف آنچه که در هر فهمی روی میدهد، اعلام
میکند. او فهم را واقعهای میداند که ورای خواست و اراده ما برای ما رخ میدهد. از نظر او فهم, واقعهای دیالکتیکی، تاریخی و زبانی است که حاصل تعامل، گفتوگو و در نهایت امتزاج افق گذشته با حال است. فهم با عواملی همچون سنت، افق، زبان، زمان، تاریخ، پیشداوری، دور هرمنوتیکی، کاربرد و غیره ارتباطی تنگاتنگ و جدا نشدنی دارد. بنابراین, تمام این عوامل باید در یک کل واحد و مرتبط با یکدیگر مورد بررسی قرار گیرند.
https://jmb.ut.ac.ir/article_18697_fd9146fc48da036aa4dde0584fe6af85.pdf
2007-02-20
فهم ـ دیالکتیک ـ هرمنوتیک فلسفی ـ گادامر ـ زبان
محسن
کدیور
kadivarmohsen@yahoo.com
1
AUTHOR
کامران سامانی
زادگان
qxz703109@yahoo.com
2
AUTHOR
رقیه حاجی
بلند
ehsan@tabrizu.ac.ir
3
AUTHOR
محبوبه علی اصغر
پور
4
AUTHOR
فرشته
دشتبانی
5
AUTHOR
علی
موافقی
6
AUTHOR
محمد رضا
دادپور
7
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
نقد روش شناختی ادلّه اثبات هیولی
اصطلاح ماده و هیولی تا حدّی در مباحث فلسفی رایج است که به یک
پیشفرض مسلّم تبدیل شده و کمتر به ادلّه اثبات آن توجه میشود, اما نگاه منتقدانه به آرای گذشتگان، چند اشکال جدّی را در ادلّه اثبات هیولی آشکار میکند. به گونهای که, قائلان به هیولی، در مجموع سه برهانی که برای اثبات آن ذکر میکنند (برهان فصل و وصل، تخلخل و تکاثف و برهان قوّه و فعل) به یک اشکال جدّی روششناختی دچار هستند که عبارت است از این که با اعتماد به حواس ظاهری به مشاهده عالم طبیعت پرداخته، پا را از حریم متافیزیک بیرون نهاده و به سادگی، مصادیق مادّی و تجربی را پایه قواعد فلسفی قرار دادهاند و با یک تعریف خاص از حقیقت "جسم"، به تقریر ادلّهای پرداختهاند که خالی از اشکال نیست. از این رو, با طرح اشکالات مشترک هر سه برهان و نقدهایی که بر هر یک از آنها وارد است باید ادله اثبات هیولی را ناتمام دانست و درباره هیولی و همه مباحث پیرامون آن مثل حرکت جوهری, بازنگری کرد.
https://jmb.ut.ac.ir/article_18698_953bd83cb0b9c9f9dc4b3ba0bfc1b236.pdf
2007-02-20
هیولی ـ جسم ـ اتّصال و انفصال ـ تخلخل و تکاثف ـ قوّه ـ فعل
سیدعباس
ذهبی
zahabi@tpf-iau.ir
1
AUTHOR
حمید
مستوفی
hamidm_2004@yahoo.com
2
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
نقش مبانی صدرا در تبیین رابطه نفس و قوا
اصول بنیادین حکمت متعالیه در حوزههای گوناگون فلسفی, آثار عمیقی
به جا گذاشته است. از میان این اصول در حوزة نفس، حرکت جوهری
و تشکیک و اشتداد در وجود نمود بیشتری دارد و در بین مباحث نفس،
رابطة نفس و قوا در اثر پیوند با این اصول، دچار تحول عمیقتری شده است. از دو محور عمده این بحث, یعنی فاعلیت نفس و قوا و وحدت یا تعدد وجود آنها، محور اول کمتر محلّ اختلاف است و شیخالرئیس و صدرالمتألهین با تفاوتی اندک، نفس را فاعل جمیع افعال اعم از ادراکی و تحریکی و مدرک
تمام ادراکات اعم از جزیی و کلی میدانند, اما در بخش دوم تفاوت مبنایی
دو فیلسوف آشکار میشود و صدرا بر خلاف شیخ که به تعدّد وجود نفس
و قوا معتقد است با تأیید نقش قوا، نظریة اتحاد وجودی نفس و قوا را
ارائه میکند. شیخ و صدرا مبانی و تئوری خود را دربارة رابطة نفس و قوا, عیناً به رابطة نفس و بدن نیز تسری میدهند. لذا همان اختلافات در این مورد هم ظاهر میشود.
https://jmb.ut.ac.ir/article_18699_4c1d1b90475e390fca3e43985b445c39.pdf
2007-02-20
حرکت جوهری ـ ذومراتب بودن نفس ـ نقش نفس و قوا در فاعلیت ـ رابطة وجودی نفس و قوا ـ اتحاد نفس و بدن
فروغ رحیم
پور
44453151
1
AUTHOR
مجید
منجمی
m_monajjemi@yahoo.com
2
AUTHOR
لیلا
مهدویان
leila_mahdavian@yahoo.com
3
شیمی
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
مقایسه مسأله نفس و بدن در بینش فلسفی
مسأله "نفس ـ بدن" که امروزه به معضله "ذهن ـ جسم"1 معروف است،
یکی از مهمترین مسائل فلسفی است که از دیدگاههای مختلف یگانهانگار و دوگانه انگار (مکتب مونیزمو دوآلیزم) به آن توجه شده است. لایبنیتس
و ملاصدرا از جمله فیلسوفانی هستند که ضمن نقد دیدگاه اسلاف خویش (دکارت و ابنسینا) در حل این معضل اندیشیده و راه حلهای تقریباً مشابهی
ارائه کردهاند. از جمله این که ملاصدرا نفس را موجودی در مرز عالم ماده
و تجرد دانسته و لایبنیتس آن را منادی خاص که نه کاملاً مجرد و نه
مادی تلقی کرده است. ملاصدرا ترکیب اتحادی نفس و بدن را نوع منحصر به فردی از انواع ترکیب دانسته و لایبنیتس نیز معتقد است که ترکیب مناد نفس با بدن همانند ترکیبهای مادی نیست. در این مقاله به بررسی تطبیقی دیدگاه دو فیلسوف و راهحلهای آنها در مورد این مسأله پرداخته شده است.
https://jmb.ut.ac.ir/article_18700_b4c5e5f1b4b7837c858fdde90218c3d2.pdf
2007-02-20
نفس ـ مجـرد ـ ترکیب نفس و بـدن ـ رابطة نفس و بدن ـ لایبنیتس ـ ملاصدرا
مهدی سلطانی
رنانی
soltani_s_mahdi_13582@yahoo.com
1
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
پژوهشی در مبانی فلسفی حکمای اسلام
برخی از حکما برآنند که علم حضوری موجود مجرد در علم به ذات خود منحصر است و برخی دیگر آن را اعم از علم به ذات و علم به علت یا معلول آن دانستهاند. این دسته از حکما در این که معلوم حضوری موجود مجرد, بالضرورة باید مجرد باشد یا موجود مادی نیز میتواند معلوم حضوری برای موجود مجرد باشد, اختلافنظر دارند. از جمله نتایج این اختلاف نظر, در بحث علم باریتعالی به مادیات ظاهر میشود. به این ترتیب, از نظر برخی حکما, موجودات مادی بما هو مادی نزد خداوند حضور بالذات ندارند و از نظر دستة دیگر, موجودات مادی بما هو مادی, بالذات, معلوم حضوری
حقتعالی واقع میشوند. در این مقاله, ضمن بحث تاریخی و تطبیقی آرای حکما از ابن سینا تا طباطبایی, مبانی و دلایل هر یک از دو نظریة مذکور, مطرح و مورد بررسی قرار میگیرد و در نهایت نظر دوم بر نظر اول, بنا بر وجوه فلسفی و شواهد دینی و عرفانی, ترجیح داده میشود. افزون بر این وجه جمع آنها نیز خواهد آمد.
https://jmb.ut.ac.ir/article_18701_c40ae2e2acc650f646f5f107113b8d66.pdf
2007-02-20
مجرد ـ مادی ـ حضور ـ علم باریتعالی به مادیات
امیر
شیرزاد
95578884
1
AUTHOR
حمیده محمودی
نسب
hmahmoudinasab@yahoo.com
2
AUTHOR
علیرضا هژبری
نوبری
hejebri@modares.ac.ir
3
AUTHOR
سید جواد
مولی
sjmowla@modares.ac.ir
4
AUTHOR
محسن
مردی
mardi@abrii.ac.ir
5
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
کم، یک عرض
در این مقاله از میان تعاریف مختلف کم، تعریف دوم و سوم مورد مداقّه بیشتر است, زیرا اثبات میشود که عدد از معقولات ثانی فلسفی نیست. همچنین از سنخ وجود نیست, بلکه در خارج به وجود معدود خود موجود و از معقولات اولی است. استدلال میگردد که عدد از سنخ ماهیت است و آنچه که بالفعل منقسم است، معدود است نه عدد. از این رو, عدد یک امر وحدانی است, گرچه قابل انقسام است (مختار نویسنده). همچنین به این بحث پرداخته میشود که اعداد مختلف، انواع عدد و نه افراد آن هستند. دلیل اقامه میشود که تفاوت کم منفصل و متصل در انقسام بالفعل و عدم آن نیست, بلکه در جزء مشترک داشتن است. همچنین به نقد استدلالی پرداخته میشود که خطوط مستقیم و قوسها را انواع خط و نه افراد آن میداند.
https://jmb.ut.ac.ir/article_18702_3987c83e6f69d51af1370539edd25b0c.pdf
2007-02-20
کم متصل ـ کم منفصل ـ سطح ـ خط
حسین
یزدی
hossein.yazdi@yahoo.com
1
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
ارتباط خودشناسی و خداشناسی نزد ابنعربی و ملاصدرا
معرفت نفس به ویژه ارتباط آن با خداشناسی همواره از موضوعات اصلی مورد توجه فیلسوفان و عرفای اسلامی بوده است. به طوری که, کمتر فیلسوف و عارفی یافت میشود که از معرفت نفس و رابطة آن با خداشناسی سخن نگفته باشد. از این میان، مقالة حاضر در پی آن است که نظرگاه ابن عربی و ملاصدرا را درباره ارتباط خودشناسی و خداشناسی در قالب تقریرهایی از جمله: صورت، انسان کامل، نقص، وجود رابط، احدیت و ظهور و امتناع ارائه دهد. افزون بر آن، به مراحل ارتباط معرفتی نفس و حق و نوع شناخت در خودشناسی و خداشناسی اشاره میشود.
https://jmb.ut.ac.ir/article_18703_26c954646e21d70792e4db24a76a5fc0.pdf
2007-02-20
خودشناسی ـ خداشناسی ـ انسان کامل ـ صورت ـ وجود رابط
عبدالله
صلواتی
salavati1385@yahoo.com
1
LEAD_AUTHOR